چرا سخت کوشی بهتر از استعداد است؟

به گزارش آخرین خبر، خبرنگاران: ما در جامعه ای زندگی می کنیم که هر انسانی با دستاوردهایش سنجیده می گردد و برچسب بااستعداد به کسی تعلق می گیرد که دستاورد خاصی در زندگی داشته باشد. در این جامعه، مردم پیروز اصولاً به عنوان ابرانسان هایی به تصویر کشیده می شوند که از ابتدا با قدرتی جادویی زاده شده اند و همین مسئله آن ها را از دیگران جدا می نماید. برای مثال بازیگرانی که برنده جایزه هایی مثل اسکار و سیمرغ بلورین می شوند از جمله این افراد در جامعه هستند.

چرا سخت کوشی بهتر از استعداد است؟

رسانه به سخت کوشی اهمیتی نمی دهد و سعی می نماید هر نتیجه خوب و درستی را به استعداد ربط دهد. جامعه ما مردم را بر اساس دستاوردهایشان قضاوت می نماید و چنان می پندارد که گویی این افراد با یک نعمت ذاتی آفریده شدند. ما هیچ وقت از تحسین نقاشی ها، فیلم ها و رمان های زیبا دست برنمی داریم، ولیکن فکر می کنیم که این شاهکارها، زاده استعدادی ذاتی هستند.

شما می توانید مظاهر این باور را در سرتاسر جامعه مشاهده کنید. برای مثال بسیاری از شرکت های بزرگ و پیروز سعی می نمایند انسان ها را در دسته های مختلفی اعم از متوسط، سطح پایین و خارق العاده قرار دهند و معیارشان برای این طبقه بندی ها، تست هوش است. آن ها سعی می نمایند بهترین ها را پیدا نمایند. اما این بهترین، به معنی زاده شدن با یک قابلیت یا استعداد ذاتی است.

حقیقت سخت کوشی

همچنین ممکن است رسانه کاری کند که طرز فکر برعکسی در شما شکل بگیرد. یعنی به شما بقبولاند که سخت کوشی می تواند استعداد را چندین برابر کند. وقتی شما برای اولین بار یک فرد پیروز را می بینید، فکر می کنید که این فرد یک استعداد ذاتی خارق العاده داشته است؛ اما در حقیقت بسیاری از انسان های پیروز با تکیه بر سخت کوشی به این صندلی رسیده اند.

برای مثال مایکل جردن، یکی از اسطوره های ورزش بسکتبال کسی است که برای تیم بسکتبال دبیرستانش انتخاب نشد، اما آن قدر کوشش کرد تا به بهترین بازیکن دنیا تبدیل شد! یا مثلاً تهیه نماینده بزرگ و مشهور انیمیشن، والت دیزنی می گوید که به خاطر نداشتن ایده های ناب و یا فقدان تخیل از انتشارات روزنامه اخراج شد. تنها چیزی که این گونه افراد را به اوج می رساند، کوشش و پشتکار است، نه استعداد!

قدرت برچسب ها

وقتی به یک نفر برچسب بااستعدادی می زنند چه اتفاقی می افتد؟ بعضی از مردم در چنین مواقعی زیادی مغرور می شوند و در نتیجه انگیزه لازم برای کوشش را از دست می دهند. برای مثال، وقتی به یک نوجوان دبیرستانی گفته می گردد که او ذاتاً باهوش است، فکر می نماید که برای قبول شدن در دانشگاه هیچ مسئله ای نخواهد داشت؛ بنابراین خیلی برای یادگیری درس ها و یا مهارت های تازه به خودش زحمت نمی دهد و فکر می نماید که به راحتی واحد های درسی اش را پاس خواهد نمود. دانشگاه برای این گونه افراد به مسابه یک شوک بزرگ عمل خواهد نمود؛ و در سمت دیگر ماجرا، وقتی به یک فرد گفته می گردد که او هیچ استعدادی برای انجام فلان کار را ندارد، سبب می گردد که او رویاهایش را دنبال نکند و انگیزه اش را از دست بدهد. برای مثال شخصی را که برای کلاس هنر ثبت نام نموده تصور کنید. اگر معلم و استادش به او بگوید که هیچ استعدادی برای نقاشی کردن ندارد، ممکن است تمام ذوق آن شاگرد را کور کند. خصوصاً اگر سال ها برای ثبت نام کردن در چنین کلاسی با خودش کلنجار رفته باشد تا اعتماد به نفس کافی را به دست آورد؛ در این صورت است که دنیا، فقط و فقط به خاطر جمله آن استاد، از شاهکار های زیبای هنری آن فرد محروم می ماند.

همچنین بااستعداد خطاب کردن یک شخص ممکن است بی حرمتی به او باشد. چرا که ممکن است سخت کوشی و کوشش های چندین و چند ساله او با یک کلمه به تاراج برود و گویی که او فقط با یک نعمت ذاتی زاده شده و هیچ کوشش و رنجی را برای دست یابی به خواسته هایش متحمل نشده است. اما چنین نیست، ما نباید تمام انگیزه یک فرد را با یک جمله از بین ببریم. همچنین این کار سبب تنبل تر شدنِ خودمان می گردد. اگر شخص دیگری با یک استعداد ذاتی قرار است به پیروزیت برسد، ما چگونه قادر به همسطح شدن با او خواهیم بود؟

چگونه می توانیم قدرت های خاصمان را پرورش دهیم

درست است که بعضی از ما قدرت و توانایی بیشتری در بعضی از زمینه ها داریم، اما کوشش و سخت کوشی کلید اصلی حل این ماجراست. برای این که بتوانیم به نهایت پتانسیل خودمان برسیم، باید این راهنمای سه قدمی را دنبال کنیم:

اول، از خودتان بپرسید که به چه چیزی بیشتر از همه علاقه دارید؟

در طول روز بیشتر به چه چیزی فکر می کنید؟ به چه چیزی بیشتر از همه اهمیت می دهید؟ در اوقات فراغتتان چه کار می کنید؟ اگر راجع به علایق و توانایی هایتان مطمئن نیستید، پس چند سرگرمی جدید را امتحان کنید و یا راجع بهشان تحقیق کنید.

دوم، در زمینه مورد نظرتان کوشش کنید تا پیشرفت کنید

برای مثال اگر شما متوجه شدید که به زمینه هنری علاقه دارید، پس منبع درستی برای پیشرفت انتخاب کنید. در یک کلاس مبتدی ثبت نام نمایید. یک استاد خوب و توانا پیدا کنید یا این که وسایل مورد احتیاج جهت آموزش خودجوش را پیدا کنید. اول از همه باید مهارت های اساسی خود را بهبود ببخشید و سپس پله های ترقی را یکی یکی بالا بروید. هرچقدر بیشتر کوشش کنید، پیشرفت بیشتری در شما حاصل می گردد.

سوم، از افراد کارکشته و پیروز نظرخواهی کنید

اجازه بدهید که افراد کارکشته نقاط ضعف و قوت شما را پیدا نمایند. افراد پیروز هیچ وقت از یادگیری دست نمی کشند و از انتقاد های سازنده استقبال می نمایند. از نظرات دیگران استقبال کنید، اما به عقیده آنان راجع به استعداد، توجهی نکنید. مهم، کوشش های شما است.

خودتان را در آغوش بگیرید و به نتایج کوششتان باور داشته باشید

وقتی که واقعاً متوجه شدید سخت کوشی بهتر از استعداد است، باید دنبال رویاهایتان بروید. پس اگر کسی به شما گفت که هیچ استعداد خاصی در هیچ زمینه ای ندارید، چه کار می کنید؟ با انتخاب راه درست که همان سخت کوشی است، به او ثابت می کنید که کدام یک مهم تر است.

وقتی شما راه درست را می دانید و همان را انتخاب می کنید، چه دلیلی برای عدم پیروزیت وجود دارد؟ و اگر کسی شما را بااستعداد یا با موهبت خطاب کرد، حتماً به او یادآوری کنید که سخت کوشی می تواند انسان ها و دنیا را تغییر دهد، اما استعداد؟ نه!

منبع: lifehack

منبع: برترین ها
انتشار: 13 مرداد 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: anti6.ir شناسه مطلب: 187

به "چرا سخت کوشی بهتر از استعداد است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا سخت کوشی بهتر از استعداد است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید